۹/۰۸/۱۳۹۰

چنگ

تشنه ای سیراب سراب روی توست
چنگ چشمانت چو بنشست بر چوب چنگ من
تارهایش در انتظار زخمه ای از سوی توست
می کند غوغای استسقا میان تارها
میتپد قلب از درون
می تکاند در سرایم
یک صدا
چون صدای ناز توست

۲ نظر:

ناشناس گفت...

منظورت استسقا هست دیگه؟!

sajad گفت...

اشتباه تایپی بود
درست شد